عنوان کتاب : حکمت نامه عیسی بن مریم علیه السلام
قطع : وزیری
جلد : 1
نوبت چاپ : دوم
تاریخ انتشار : 1392
ناشر : سازمان چاپ و نشر دار الحدیث جستجو در Lib.ir

حکمت نامه عیسی بن مریم علیه السلام

پيش‏گفتار

«وَ لَمَّا جَآءَ عِيسَى‏ بِالْبَيّنتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ.

و هنگامى كه عيسى دلايل روشن آورد، گفت:

به راستى من براى شما حكمت آورده‏ام».[۱] 

شناخت پيامبران و آموزه ‏هاى آنان براى بشر هميشه لازم و ره‏گشا بوده است و البته در دنياى معاصر، ضرورتى مضاعف پيدا كرده است؛ چرا كه بالا رفتن سطح آگاهى و فرهنگ بشر و آسان شدن دسترسى به منابع و آثار- كه از ويژگى‏هاى دوران معاصر است-، بستر مناسب را براى چنين پيشرفتى فراهم ساخته است.

عيسى عليه السلام، از پيامبران بزرگ الهى‏

يكى از انبياى برجسته الهى كه خداوند در قرآن كريم، بارها و بارها به زندگى و رفتارش اشاره مى‏كند و در دنياى كنونى نيز از انبيايى است كه بيشترين پيرو را دارند، عيسى عليه السلام است.

تبيين نگاه قرآن، پيامبر اسلام و امامان اهل بيت عليهم السلام به عيسى مسيح، مى‏تواند به تعامل مسيحيان و مسلمانان كمك كند. از اين رو در اين جا، اشاره‏وار، نگاه قرآن كريم به عيسى عليه السلام را گزارش مى‏كنيم:

عيسى عليه السلام بنده خدا و پيامبر او بود،[۳۱] كه به سوى بنى اسرائيل فرستاده شد[۳۲] و يكى از پنج پيامبر اولو العزم (صاحب شريعت و كتاب)[۳۳] شمرده مى‏شود و كتابش انجيل است.[۳۴] خداوند، عيسى عليه السلام را «مسيح» ناميد،[۳۵] كه «كلمه خدا» و «روحى از او» است‏[۳۶] و

امام‏[۳۷] و از گواهان بر اعمال‏[۳۸] است؛ به آمدن محمد، رسول خدا صلى الله عليه و آله، بشارت داده است؛[۳۹] در دنيا و آخرت، آبرومند و از مقرّبان است؛[۴۰] مصطفى‏[۴۱] و برگزيده و از صالحان است؛[۴۲] هر جا بود، با بركت بود، و پاك و پاكيزه، و نشانه‏اى براى مردم و رحمتى از جانب خدا، و نسبت به مادرش نيك‏رفتار، و از هر گونه آفتى مصون و محفوظ بود[۴۳] و از كسانى بود كه خداوند به آنها كتاب و حكمت آموخت.[۴۴] اين ويژگى‏ها، در واقع، مقامات و فضايل برجسته‏اى است كه خداوند، عيسى عليه السلام را با آنها توصيف كرده و قدر و منزلت او را نشان داده است. اين صفات، دو دسته اند:

يك دسته اكتسابى اند، مانند عبوديّت و قُرب به حق، و دسته ديگر، موهبتى الهى شمرده مى‏شوند.

از سوى ديگر، قرآن، عيسى عليه السلام را از زبان خودش چنين معرفى مى‏كند:

«وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يعِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ءَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِى وَأُمّىَ إِلهَيْنِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِى‏أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِى بِحَقّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى وَلَا أَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلمُ الْغُيُوبِ* مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِى بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبّى وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّادُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِى كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى‏ كُلّ شَىْ‏ءٍ شَهِيدٌ* إِن تُعَذّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.[۴۵]

و آن گاه كه خداوند به عيسى بن مريم گفت: «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را به عنوان دو خدا به جاى اللَّه به خدايى بگيريد؟» او گفت: پاك خدايا! مرا نسزد كه آنچه سزاوار من نيست، بگويم. اگر اين را گفته بودم، تو خود، آن را مى‏دانستى. تو آنچه را در نهان من است، مى‏دانى و من آنچه را در ذات توست، نمى‏دانم و به راستى كه تويى داناى نهان‏ها. من به آنها نگفتم مگر آنچه مرا فرمان دادى، كه خداى را- كه مالك و مدبّر من و شماست- بپرستيد، و تا در ميان آنها به سر مى‏برم، بر آنان گواه و نگاهبان باشم و چون مرا از ميان ايشان بر گرفتى، تو خود بر آنان نگاهبان باشى و تو بر هر چيزى گواهى. اگر عذابشان كنى، بندگان تو اند و اگر آنان را ببخشايى، باز هم تويى كه تواناى بى‏همتا و داناى باحكمتى».

همچنين قرآن در آيات متعدّدى، مريم عليها السلام مادر عيسى عليه السلام، را چنين معرّفى كرده است: مادر عيسى، مريم دختر عِمران بود. هنگامى كه مادر مريم به او باردار شد، نذر كرد كه وقتى فرزندش به دنيا آمد، او را در راه خدا آزاد كند تا در معبد، خدمت كند. او كه خيال مى‏كرد آنچه در شكم دارد پسر است، وقتى وضع حمل كرد و معلوم شد فرزندش دختر است، دچار اندوه و حسرت شد و با اين حال، او را «مريم» (يعنى «خادمه») ناميد. عمران، پدر مريم، پيش از تولّد او در گذشته بود. مادر مريم، او را به معبد آورد تا به كاهنان- كه يكى از آنان زكريّا بود- بسپارد. ميان كاهنان بر سر عهده‏دار شدن سرپرستى مريم، بحث و نزاع در گرفت تا سرانجام، تصميم گرفتند قرعه بزنند و قرعه به نام زكريّا در آمد و زكريّا سرپرستى مريم را به عهده گرفت. وقتى مريم به سنّ بلوغ رسيد، زكريّا ميان او و كاهنان، پرده‏اى آويخت و مريم، پشت آن پرده، خداوند سبحان را عبادت مى‏كرد و كسى جز زكريّا نزد او رفت و آمد نمى‏كرد. هر وقتْ زكريّا وارد محراب مى‏شد، نزد او غذايى مى‏ديد. از او پرسيد: اى مريم! اين غذا از كجاست؟ مريم گفت: از نزد خداست و خداوند، به هر كه خواهد، بى‏شمار، روزى‏ مى‏دهد. مريم، بانويى راستْ‏دين، معصوم به عصمت و نگهداشت الهى، پاك، برگزيده، و محدَّثه بود كه فرشتگان با او سخن گفتند و خبرش دادند كه خداوند، او را بر گزيده و پاك و پاكيزه‏اش قرار داده است. او از عبادت‏پيشگان و از نشانه‏هاى خداوند براى مردم جهان بود.[۴۶] سپس، خداى متعال، روح را به سوى مريم- كه در پس پرده بود- فرستاد و روح به صورت بشرى كامل در برابرش جلوه كرد و به وى گفت كه فرستاده پروردگارش است و آمده تا به اذن خداوند، بدون آن كه شوهرى داشته باشد، به او فرزندى ببخشد و به مريم، بشارت داد كه به زودى از فرزند او معجزات درخشانى سرخواهد زد، و همچنين به وى خبر داد كه خداوند، فرزند او را با روح القُدُس، تأييد خواهد كرد و كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به وى مى‏آموزد و با آيات و معجزاتى روشن، او را به سوى بنى اسرائيل مى‏فرستد. روح، قصه عيسى و شرح حال او را براى مريم گفت و آن گاه در وى دميد و مريم بر اثر آن، همچون ساير زنان، حامله شد.[۴۷] مريم، با جنين خود به مكان دورافتاده‏اى پناه جُست تا اين كه درد زايمان، او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد و با خود گفت: كاش پيش از اين، مرده و به كلّى از يادها رفته بودم! در اين حال، از زير پاى او فرشته‏اى وى را ندا داد: غم مدار، كه پروردگارت در زير پاى تو چشمه آبى پديد آورده است. تنه درخت خرما را به طرف خود تكان ده، كه برايت خرماى تازه مى‏ريزد و از آن خرما تناول كن و از اين چشمه بياشام و ديده روشن دار. اگر كسى از آدميان را ديدى، بگو: من براى خداى

حكمت‏نامه عيسى بن مريم عليه السلام‏

برپايه آنچه گفته شد، ساليانى است كه انديشه انتشار آموزه‏هاى حكيمانه انبياى الهى و پيشوايان بزرگى كه از اين اسوه‏هاى علم و حكمتْ الگو گرفته‏اند، در برنامه‏هاى پژوهشى اين جانب قرار گرفته است. پيش از اين، حكمت‏نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله‏، حكمت‏نامه امام حسين عليه السلام‏، حكمت‏نامه لقمان عليه السلام‏ و حكمت‏نامه حضرت عبدالعظيم عليه السلام‏، با همكارى پژوهشكده علوم و معارف حديث (دار الحديث)، تدوين و منتشر گرديد و اينك پنجمين كتاب از اين سلسله، به آموزه‏هاى حكيمانه عيسى بن مريم عليه السلام اختصاص دارد.

نكته قابل توجه، اين كه عيسى مسيح عليه السلام همه آموزه‏هاى اعتقادى، اخلاقى و عملىِ خود را در كلمه «حكمت» خلاصه كرده است. قرآن در اين باره مى‏فرمايد:

«وَ لَمَّا جَاءَ عِيسَى‏ بِالْبَيّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ.[۵۰]

و هنگامى كه عيسى دلايل روشن آورد، گفت: به راستى من براى شما حكمت آورده‏ام».

حكمت‏نامه عيسى بن مريم عليهما السلام‏، در واقع، بخشى از اين آموزه‏هاى عيسوى است كه‏ از طريق منابع حديث اسلامى (اعم از شيعى و سنّى) گزارش شده‏اند[۵۱] و با نظمى نوين و سهل الوصول، در اختيار علاقه‏مندان قرار مى‏گيرند.[۵۲] در اين حكمت‏نامه، آموزه‏هاى عيسى عليه السلام، در هفت فصل، تنظيم شده است:

يك. حكمت‏هاى عقلى و علمى‏

در اين فصل، ره‏نمودهايى در باره تشويق به بصيرت و تفكّر و علم آموزى، وظايف دانشمندان ربّانى، گراميداشت اهل معرفت، و نكوهش دانشمندان فاسد و نشان دادن خطر آنان ارائه مى‏شود.

دو. حكمت‏هاى اعتقادى‏

اين فصل، در باره اساسى‏ترين اصول اعتقادى مشترك در همه اديان آسمانى (يعنى عقيده به مبدأ و معاد) است و همچنين اشاراتى دارد به نشانه ‏ها و شاخص ‏هاى اين باور.

سه. حكمت‏هاى عبادى‏

بخشى از آموزه‏هاى عيسوى، در باره: تشويق به عبادت و انس با خداى سبحان، نقش ترك عبادت در قساوت قلب، و آداب و آفات عبادت است. اين مطالب، به همراه ره‏نمودهايى در مورد شمارى از عبادات (مانند: نماز، روزه، دعا و استغفار) در فصل سوم، مطرح مى‏گردد.

چهار. اخلاق و رفتار نيكو

فصل چهارم، به تبيين اخلاق شايسته و رفتار پسنديده از منظر عيسى بن مريم عليه السلام اختصاص دارد. در اين فصل، بيش از چهل عنوان فرعى، عهده‏دار عرضه آموزه‏هاى اين پيامبر عظيم الشأن است.

پنج. اخلاق و رفتار زشت‏

در فصل پنجم، با مهم‏ترين خوى‏ها و رفتارهاى ناشايست از ديدگاه اين پيامبر بزرگ الهى آشنا مى‏شويم.

شش. مَثَل‏ها و حكمت‏ها

اين فصل در باره حكمت‏هايى است در كلام حضرت عيسى عليه السلام كه با كمك «تمثيل» يا «مَثَل»، بيان شده است. تأمل در ره نمودهاى اين فصل نشان مى‏دهد كه بهره‏گيرى از «مثال» يا «مَثَل»، تا چه اندازه مى‏تواند در انتقال مفاهيم تربيتى به مخاطب مؤثر باشد.

هفت. اندرزهاى خداوند به عيسى بن مريم عليه السلام‏

در اين فصل، حديثى قدسى در بيان اندرزهاى خداوند به عيسى مسيح، آمده است.

اين روايت بلند، شامل عبارت‏هاى آموزنده و فشرده بسيارى است كه تلاش شده تا بازيابى آنها با به كارگيرى بيش از هشتاد نمايه و عنوان فرعى، تا حدّ امكان، تسهيل گردد.

اميد كه اين اثر، به يارى خدا، براى همگان، سودمند و در تصحيح نگاه مسيحيان به مسلمانان و زدودن كدورت‏ها و بدبينى‏ها مؤثر باشد.

تذكّر مهم‏

يكى از آداب نقل حديث، چگونگى نسبت دادن آن به پيامبران خدا و اوصياى آنهاست. ثقة الاسلام كلينى رحمه الله از امام على عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:

إذا حَدَّثتُم بِحَديثٍ فَأسنِدوهُ إلَى الَّذى حَدَّثَكُم؛ فَإِن كانَ حَقّاً فَلَكُم و إِن كانَ كَذِباً فَعَلَيهِ.[۵۳]

هنگامى كه حديثى را نقل مى‏كنيد، آن را به كسى كه آن را روايت نموده، نسبت دهيد، كه اگر درست باشد، به سود شماست و اگر دروغ باشد، به زيان راوى است.

رعايت اين ره‏نمود، ايجاب مى‏كند كسانى كه مى‏خواهند از اين كتاب يا ساير كتاب‏هاى روايى، حديثى را نقل كنند، آن را مستقيماً به خداوند سبحان و يا پيامبران خدا و يا اوصياى آنان نسبت ندهند؛ بلكه حديث را از طريق منبعى كه آن را روايت كرده، به آنان منسوب نمايند. براى نمونه، نگويند: «عيسى عليه السلام چنين فرمود»؛ بلكه بگويند: «فلان كتاب، از عيسى عليه السلام چنين نقل كرده است» و يا بگويند: «از عيسى عليه السلام چنين روايت شده است».

سپاس‏گزارى از همكاران‏

از همه همكاران عزيز و بزرگوارى كه در آماده‏سازى اين مجموعه سهيم بوده‏اند،

______________________________
(۱). الكافى: ج ۱ ص ۵۲ ح ۷.

بويژه فاضل ارجمند جناب آقاى مجتبى فرجى- كه جمع‏آورى روايات آن به عهده ايشان بود- و دانشمند گرامى جناب آقاى مرتضى خوش‏نصيب- كه از نقد ايشان سود بردم- و همچنين از استاد گران‏قدر جناب آقاى مهدى مهريزى- كه «درآمد» اين حكمت‏نامه با مساعدت ايشان تكميل گرديد-، صميمانه سپاس‏گزارم و در اين شب پر بركت، شب نزول بزرگ‏ترين حكمت‏نامه الهى بر خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله، براى همه آنان، از خداوند سبحان، پاداشى درخور فضل او مسئلت دارم.

رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدينَ!  رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّآ إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ! يا مُبَدِّلَ السَّيّئاتِ حَسَناتٍ! يا أرحَمَ الراحِمينَ!

محمّد محمّدى رى‏ شهرى‏، بيست و دوم رمضان المبارك ۱۴۳۳، بيست و يكم مرداد ۱۳۹۱


[۱] ( ۱). زخرف: آيه ۶۳۸.

[۳۱] ( ۲). ر. ك: مريم: آيه ۳۰.

[۳۲] ( ۳). ر. ك: آل عمران: آيه ۴۹.

[۳۳] ( ۴). ر. ك: احزاب: آيه ۷؛ شورا: آيه ۱۳.

[۳۴] ( ۵). ر. ك: مائده: آيه ۴۶.

[۳۵] ( ۶). ر. ك: آل عمران: آيه ۴۵.

[۳۶] ( ۷). ر. ك: نساء: آيه ۱۷۱.

[۳۷] ( ۱). ر. ك: احزاب: آيه ۷.

[۳۸] ( ۲). ر. ك: نساء: آيه ۱۵۹؛ مائده: آيه ۱۱۷.

[۳۹] ( ۳). ر. ك: صف: آيه ۶.

[۴۰] ( ۴). ر. ك: آل عمران: آيه ۴۵.

[۴۱] ( ۵). ر. ك: آل عمران: آيه ۳۳.

[۴۲] ( ۶). ر. ك: انعام: آيه ۸۵- ۸۷.

[۴۳] ( ۷). ر. ك: مريم: آيه ۱۹- ۳۳.

[۴۴] ( ۸). ر. ك: آل عمران: آيه ۴۸.

[۴۵] ( ۹). مائده: آيه ۱۱۶- ۱۱۸.

[۴۶] ( ۱). ر. ك: آل عمران: آيه ۳۵- ۴۴؛ انبيا: آيه ۹۱؛ تحريم: آيه ۱۲.

[۴۷] ( ۲). ر. ك: آل عمران: آيه ۴۵- ۴۹؛ مريم: آيه ۱۶- ۲۲.

[۴۸] ( ۳). ر. ك: مريم: آيه ۲۲- ۲۷.

[۴۹] ( ۱). ر. ك: مريم: آيه ۲۷- ۳۳.

[۵۰] ( ۲). زخرف: آيه ۶۳.

[۵۱] ( ۱). گفتنى است كه بجز در منابع حديثى( صرفاً حديثى)، در ساير منابع كهن اسلامى( منابع تفسيرى، كلامى، تاريخى، اخلاقى، عرفانى و...) نيز مى‏توان به جستجوى سخنان عيسى عليه السلام پرداخت كه به يارى خدا، در مجالى ديگر و در دامنه زمانى گسترده‏ترى انجام خواهد شد.

[۵۲] ( ۲). شايان ذكر است كه در باره عيسى عليه السلام پيش از اين، چند اثر حديثى منتشر شده است، از جمله:

- عيسى عليه السلام لدى المسلمين، طريف الخالدى. اين اثر را دانشگاه هاروارد، در سال ۲۰۰۱ م، به زبان انگليسى در امريكا منتشر كرده و در آن، متن عربى روايت‏هاى اهل سنّت در باره عيسى عليه السلام جمع‏آورى شده است.

- عيسى عليه السلام فى روايات المسلمين الشيعة، مهدى منتظر قائم. اين كتاب، در سال ۲۰۰۶ م، در بيروت، توسط معهد المعارف الحكمية و با ترجمه انگليسى محمد لِگِنهاوزن منتشر شده است.

- عيسى المسيح عليه السلام فى الأحاديث المشتركة بين السنة و الشيعة، مهدى منتظر القائم. اين اثر را المجمع العالمى للتقريب بين المذاهب الإسلامية، در سال ۱۴۲۶ ق، در تهران، به زبان عربى منتشر كرده كه به صورت تطبيقى به معرفى عيسى عليه السلام بر اساس روايت‏هاى شيعه و اهل سنّت، پرداخته است.

همچنين گفتنى است كه شخصيت و آموزه‏هاى عيسى عليه السلام بر پايه متون كهن فارسى( بويژه متون عرفانى، اخلاقى، تعليمى و تفسيرى)، در كتابى به نام چهره مسيح عليه السلام در ادبيات فارسى، توسط قمر آريان( زرين‏كوب) گرد آمده است( تهران: معين، ۱۳۶۹ ش).

[۵۳] ( ۱). الكافى: ج ۱ ص ۵۲ ح ۷.