عنوان کتاب : فرهنگ نامه بصیرت (عربی - فارسی)
قطع : رقعی
جلد : 1
نوبت چاپ : سوم
تاریخ انتشار : 1390
ناشر : سازمان چاپ و نشر دار الحدیث جستجو در Lib.ir

فرهنگ نامه بصیرت (عربی - فارسی)

پيشگفتار

فرهنگ‏نامه، كتابى است كه در آن، دانش، فرهنگ‏[۱] و حكمت باشد و فرهنگ ‏نامه بصيرت‏، قطره‏اى از درياى بيكران علوم و معارف ناب اسلامى و مَدخَلى‏[۲] ديگر از دانش‏نامه قرآن و حديث‏ است كه به صورت مستقل، منتشر مى‏ شود. در اين دانش‏نامه، واژه ‏ها و اصطلاحاتى كه در قرآن و احاديث، كاربرد فرهنگى گسترده‏ اى دارند، به ترتيب الفبايى، با نظمى نوين و با ذكر نمونه كاربردها (شواهد)، معناشناسى و تحليل و تبيين مى‏ گردند. در لابه‏ لاى اين دانش‏نامه، برخى مَدخل‏ها، از كاربرد فرهنگى ويژه و بَسامد استفاده بالايى برخوردارند. بدين معنا كه عموم مسلمانان و يا گروه‏ هاى خاصّى از آنان، به صورت شبانه‏ روزى و گسترده، با آنها، سر و كار دارند. از اين رو، به منظور تصحيح و تقويت فرهنگ عمومىِ جوامع اسلامى، ضرورى است معارف مربوط به اين‏گونه واژه‏ ها و اصطلاحات، به صورت «كتابِ همراه» و «كتاب راه‏نما»، در اختيار همگان قرار گيرد.

با اين نگاه، مَدخَل‏هايى از اين دست- كه گفتيم-، به صورت كتاب‏هايى مستقل و در اندازه‏ هايى كه حمل و مطالعه آن آسان باشد، در اختيار علاقه‏ مندان قرار مى‏گيرند.

گفتنى است كه در اين سلسله آثار، براى آنچه مربوط به رفتار يا احوال خاص است (مانند: ادب، اذان، شادى و آرزو)، نام «فرهنگ‏نامه» و براى آنچه مربوط به گروه‏هاى اجتماعى (مانند:

كارگران، بسيجيان، جوانان و كودكان) مى ‏شود و يا آموزه ‏هاى حكيمانه پيشوايان بزرگ اسلام يا حكماى بزرگ الهى (چون لقمان حكيم) را ارائه مى‏ نمايد، نام «حكمت ‏نامه» را برگزيديم.

فرهنگ ‏نامه بصيرت‏، چهارمين كتاب از مجموعه فرهنگ ‏نامه‏ هايى است كه با هدف تصحيح و تقويت فرهنگ ارزش‏هاى رفتارى، در دست تدوين اند.

گفتنى است كه تأكيد اخير مقام معظم رهبرى بر ضرورت تقويت «بصيرت»[۳] در فضاى كنونىِ جامعه، ايجاب مى‏ نمايد كه بدين منظور، ره‏نمودهاى جامع و سازنده قرآن و اهل بيت عليهم السلام درباره بصيرت، در اختيار همه علاقه‏ مندان (بويژه نسل جوان و نخبگان) قرار گيرد. ايشان در اين باره فرمودند: ملّتى كه بصيرت دارد، [و] مجموعه جوانان كشور، وقتى بصيرت دارند، آگاهانه حركت مى‏كنند و قدم برمى‏دارند .... بصيرتْ وقتى بود، غبارْآلودگى فتنه نمى ‏تواند آنها را گم‏راه كند، ... [و] به اشتباه بيندازد. اگر بصيرت نبود، انسان، و لو با نيّت خوب، گاهى در راه بد، قدم مى‏گذارد. شما در جبهه جنگ، اگر راه را بلد نباشيد، اگر نقشه ‏خوانى بلد نباشيد، اگر قطب ‏نما در اختيار نداشته باشيد، يك وقتْ نگاه مى‏كنيد [و] مى‏فهميد در محاصره دشمن قرار گرفته ‏ايد؛ راه را عوضى آمده ‏ايد؛ دشمن [دارد] بر شما مسلّط مى‏شود. اين قطب ‏نما، همان بصيرت است.

در زندگى پيچيده اجتماعى امروز، بدون بصيرت، نمى ‏شود حركت كرد. جوان‏ها بايد فكر كنند، بينديشند، [و] بصيرت خودشان را افزايش بدهند .... متعهدان موجود در جامعه ما ...، از دانشگاهى و حوزوى، بايد به مسئله بصيرت، اهميّت بدهند:

بصيرت در هدف، بصيرت در وسيله، بصيرت در شناخت دشمن، بصيرت در شناخت راه‏هاى جلوگيرى از اين موانع و ....

بصيرت، يعنى اين كه بدانيد چه مى‏خواهيد، تا بدانيد چه بايد با خودتان داشته باشيد ....

جوانان عزيز! هر چه مى‏توانيد، در افزايش بصيرت خود، [و] در عمق بخشيدن به بصيرت خود، تلاش كنيد و نگذاريد دشمنان، از بى‏ بصيرتى ما استفاده كنند.[۴]

بى ترديد، يكى از مهم‏ترين رازهاى شكست حكومت امام على عليه السلام، سوء استفاده دشمنان از بى بصيرتى هواداران ايشان بود، در گزارشى آمده كه امام در اين باره مى‏فرمايند:

يا أهلَ الكوفَةِ، مُنيتُ مِنكُم بِثَلاثٍ وَ اثنَتَينِ: صُمٌّ ذَوُو أسماعٍ، و بُكمٌ ذَوُو كَلامٍ، و عُميٌ ذَوُو أبصارٍ، لا أحرارُ صِدقٍ عِندَ اللِّقاءِ، و لا إخوانُ ثِقَةٍ عِندَ البَلاءِ.

اى كوفيان! من به سه خصلت [كه در شما هست‏] و دو خصلت [كه در شما نيست‏]، گرفتار آمده ‏ام: گوش داريد، امّا كَريد، و زبان داريد، امّا لاليد، و چشم داريد، امّا كوريد. [و امّا آن دو خصلتى كه نداريد:] نه هنگام ديدار، آزاد مردانى هستيد صادق، و نه به گاه سختى، برادرانى مورد اعتماد.[۵]

بر پايه اين سخن، جامعه‏ اى كه از بصيرت لازم برخوردار باشد، نه تنها حق را مى‏بيند و باطل را در چهره‏ هاى گوناگونْ تشخيص مى‏دهد، بلكه عملًا از حق، جانبدارى مى‏كند و از پيشوايان حق، اطاعت مى‏نمايد. چنين جامعه و مردمى، با رهبران الهى، صادقانه رفتار مى‏كنند و در عوض، در سختى‏ها و مشكلات، مورد اعتماد آنهايند و در دام دشمنان قرار نمى‏ گيرند.

اما مردمى كه امام على عليه السلام بر آنها، حكومت مى‏ كرد به دليل آن كه فاقد بصيرت بودند، به سادگى در دام دشمن مى‏ افتادند، آنها نمى‏ توانستند چهره روشن و زيباى حق را مشاهده كنند. از اين رو، نه از حق، جانبدارى مى‏كردند و نه از امام خويش فرمانبَرى داشتند. با امام خود، يك‏رنگ نبودند و امام نيز نمى‏ توانست در بحران‏ها به آنها اعتماد كند.

اين گونه بود كه حكومت امام على عليه السلام، در اثر بى‏ بصيرتى ياران ايشان و مردم آن دوران، شكست خورد و در تاريخ اسلام، حكومت ديگرى كه در ساختار، اندك شباهتى به آن داشته باشد، پديد نيامد، تا پس از قرن‏ها تلاش و مجاهدت، به بركت رهبرى امام خمينى رحمه الله، در جامعه ايرانى، بصيرتى پديد آمد كه در پرتو آن، مردم، حق را ديدند و با نهايت صداقت، از پيشواى خويش اطاعت و از حق، جانبدارى كردند و امام رحمه الله با اعتماد به خدا و همراهى چنين مردمى توانست انقلاب اسلامى را در ايران، به پيروزى برساند، مردمى كه در وصيّت‏نامه سياسى- الهىِ خود، در باره آنها فرموده است:

من با جرئت، مدّعى هستم كه ملّت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر، بهتر از ملّت حجاز در عهد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و كوفه و عراق در عهد امير المؤمنين و حسين بن على- صلوات اللَّه و سلامه عليهما- مى‏باشند.[۶]

بدين‏سان، انقلاب بزرگ و شكوهمند اسلامى، در ايران، تحقق يافت و با الهام گرفتن از الگوى حكومت علوى، به شكل‏ گيرى نظام جمهورى اسلامى انجاميد.

بى ترديد، تثبيت نظام جمهورى اسلامى در ايران، محصول‏ بصيرت جامعه ايرانى و تداوم اين نظام نيز در گرو بصيرت اكثريت قاطع اين مردم است، و هدف مقام معظّم رهبرى حضرت آية اللَّه خامنه‏ اى از تأكيد بر ضرورت برنامه‏ ريزى براى افزايش بصيرت همگان و بويژه نسل جوان، چيزى نيست جز ادامه يافتن اين راه، تا روزى كه پرچم جمهورى اسلامى، به دست صاحب اصلى آن، حضرت بقية اللَّه الأعظم- أرواحُنا فِداه و عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَه- داده شود و البته آن روز نيز، عنصر اصلى در جهانى شدن اسلام و ارزش‏هاى اسلامى، «بصيرت» خواهد بود. امام على عليه السلام، بر پايه آنچه در نهج البلاغه‏ آمده، با اشاره به آن روز، چنين مى‏فرمايد:

... حَتّى‏ إذَا اخلَولَقَ الأَجَلُ، وَ استَراحَ قَومٌ إلَى الفِتَنِ، و أَشالوا عَن لَقاحِ حَربِهِم، لَم يَمُنّوا عَلَى اللَّهِ بِالصَّبرِ، و لَم يَستَعظِموا بَذلَ أنفُسِهِم فِى الحَقِّ، حَتّى‏ إذا وافَقَ وارِدُ القَضاءِ انقِطاعَ مُدَّةِ البَلاءِ، حَمَلوا بَصائِرَهُم عَلى‏ أسيافِهِم، و دانوا لِرَبِّهِم بِأَمرِ واعِظِهِم.

... تا آن كه پايان مهلت، نزديك مى‏شود و گروهى آسايش خويش را در آشوب مى‏ جويند و در پيجويى فتنه، تخمِ جنگ مى‏ افشانند. [در اين حال، آن ره‏يافتگانِ روشن‏ بين و صاحب بصيرت،] به خاطر شكيبايى خود [در پيكار با باطل‏]، بر خدا منّتى نمى‏ نهند، و جان‏فشانى‏ هاى خويش را در راه حق، بزرگ نمى‏ پندارند تا آن كه چون قضاى الهى به تمام شدن مدّت بلا و آزمايش تعلّق گيرد، [بصيرت‏] بينش‏ هاى خود را بر سرِ شمشيران مى‏ نهند [و بصيرت خود را پشتوانه سلاح و قدرت خود قرار مى‏دهند] و به فرمان اندرزگوىِ خويش‏[۷] مطيع پروردگار خود مى‏گردند.[۸]

اميدْ آن كه همگان، بويژه نخبگان، براى زمينه ‏سازى آن روز، به مسئوليت الهى خود عمل كنند، تا هر چه زودتر، آن روز موعود، فرا رسد.

بارى، فرهنگ‏ نامه بصيرت‏، گامى كوتاه در راه فرهنگ‏سازى «بصيرت» و زمينه ‏سازى براى جامعه مهدوى است. در اين فرهنگ ‏نامه، مسائل مهمى مانند: واژه‏ شناسى بصيرت، تعريف بصيرت، ارزش بصيرت، خاستگاه ‏هاى بصيرت، عوامل افزايش بصيرت، آثار بصيرت، زيان‏هاى فقدان بصيرت و موانع بصيرت، از نگاه قرآن و حديث، ارائه مى‏گردد.

شايان ذكر است كه متن آيات و روايات اين مجموعه، با همكارى محقّقان پژوهشكده علوم و معارف حديث گردآورى شده است كه از ايشان و ديگر همكارانى كه در «پژوهشكده علوم و معارف حديث»، در ساماندهى اين اثر سهيم بوده ‏اند، و نيز مترجم گران‏قدر، آقاى‏ حميدرضا شيخى- كه با ترجمه روان و زيباى خود، فهم آيات و احاديث اين فرهنگ ‏نامه را براى پارسى زبانان ميسّر ساخت-، صميمانه سپاس‏گزارم و از خداوند منّان، براى آنان پاداشى فراوان و درخور فضل و كرامتش، مسئلت دارم.

ربّنا! تقبّل منّا؛ إنّك أنت السميع العليم.

محمدى رى شهرى‏

۲۸ مهر ماه ۱۳۸۸

اوّل ذى قعده ۱۴۳۰

 


[۱] ( ۱). فرهنگ: علم؛ دانش؛ ادب؛ تربيت؛ پديده كلّى پيچيده‏اى از آداب، رسوم، انديشه، هنر و شيوه‏زندگى كه در طىّ تجربه تاريخى اقوام، شكل مى‏گيرد و قابل انتقال به نسل‏هاى بعدى است( ر. ك: لغت‏نامه دهخدا، فرهنگ معين و فرهنگ بزرگ سخن).

[۲] ( ۲). در دانش‏نامه‏ها، به هر واژه اصلى كه توضيحى( مقاله‏اى) در ذيل خود دارد،« سَرواژه» يا« مَدخَل» مى‏گويند. به مجموع سرواژه و توضيح، بر روى هم، نيز« مدخل» گفته مى‏شود( ر. ك: فرهنگ بزرگ سخن).

[۳] ( ۱). بصيرت: آگاهى؛ دانايى؛ بينش؛ ژرف‏نگرى؛ روشن‏بينى.

[۴] ( ۱). سخنان مقام معظم رهبرى حضرت آية اللَّه خامنه‏اى- مدظله- در جمع مردم چالوس و نوشهر، به تاريخ ۱۵/ ۷/ ۱۳۸۸.

[۵] ( ۱). ر. ك: ص ۱۲۱ ح ۱۳۲.

[۶] ( ۱). صحيفه امام: ج ۲۲ ص ۴۱۰.

[۷] ( ۱). گفتنى است كه برخى شارحان نهج البلاغة، به قرينه جملات بعدى خطبه، مقصود از« اندرزگو» را« پيامبر صلى الله عليه و آله» گرفته‏اند؛ ليكن به نظر مى‏رسد كه آن جملات، بخش ديگرى از سخنان امام عليه السلام است كه توسّط سيّد رضى، انتخاب و تقطيع شده و بلا فاصله پس از بخش مورد نظر ما قرار گرفته است و همان طور كه در منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة( ج ۹ ص ۱۳۲) آمده و به قرينه عنوان خطبه، مقصود، حضرت بقيّة اللَّه الأعظم امام مهدى- أرواحُنا فِداه- است.

[۸] ( ۲). ر. ك: ص ۱۱۰ ح ۱۲۱.